کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مصائب ورود اهل بیت به شام

شاعر : غلامرضا سازگار     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن     قالب شعر : مربع ترکیب    

شـام بـلا تـیـره‌تر از شـام بـود            آل رســول و مــلاءِ عـام بــود

خنده و رقص و کف و دشنام بود            فـرق سـر و سنگ لب بام بود


سلـسـلـه و عـتـرت شـیـر خـدا

صوت حجاز و سر از تن جدا

تار و نی و بَربَط و مضمار و چنگ            سینـۀ آیینـه‌دلان چنـگ چنـگ

روی خداوند ز خون گشته رنگ            زخم زبان، زخم جگر، زخم سنگ

حمله به هر طایرِ سرگشته بود

زینب مظلومـه سپر گـشته بود

کوچه به کوچه است محیط بلا            آل مـحــمّـد هـــمــه در ابـتــلا

شـام شـده سخت‌تـر از کـربـلا            می‌رسد از چار طرف این صلا

روسیهی سنگ دلی جارچیست

جار زند این سر یک خارجیست

اهـل عـزا شـام چـراغـان شده            مـشعـل آن رأسِ شهـیدان شده

شهـر پـر از جـلـوۀ قـرآن شده            سـنـگ نـثـار سرِ مهـمـان شده

سکـیـنـه و فـاطـمه را می‌زنند

فاش بگـویـم، هـمه را می‌زنند

زلـزله در عـرش برین اوفـتاد            شـعـله بـه آیات مـبـین اوفـتـاد

چون تن پاکش که ز زین اوفتاد            سر ز سـر نی به زمین اوفتاد

آنکه به حبلش دو جهان چنگ زد

پیـرزنی بـر سـرِ او سنگ زد

حملـه بـه آل اشرف الناس بود            نه شرف و رحم نه احساس بود

سنـگ بـلا جـای گل یاس بود            بـر سـر نیـزه سـرِ عبـاس بود

زخـم پیاپی بـه جـگـر می‌زدند

سنگ بر آن قرص قمر می‌زدند

ز آتش غم سوخت سراپای من            نالـه زند شعلـه ز اعضای من

وای من و وای من و وای من            ساز و نی و گریۀ مولای من!

چنگ و دف و دیدۀ گریان کجا؟

بـزم مـی و آیـۀ قــرآن کـجــا؟

رفـتـه فرو در جـگـرم خـارها            کـاش شـود پــاره دلــم بـارهـا

عـتـرت پـیـغـمـبـر و بـازارها            بــر ســرشــان آمــده آزارهــا

لاله کـجـا آتـش صحـرا کـجا؟

شام کجا یـوسف زهـرا کـجـا؟

این غم جانسوز که فوق غم است            شعلۀ نــاری بـه دل عالم است

سوخته از آن جگـر میثم است            هر چه بگریند برایش کم است

ایـن سخـن سـیـد اهـل ولاست

شام بلا سخت‌تر از کربلاست

: امتیاز

مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : وحید قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

در واژه‌های شعر تو دیدم وقـار را            حُجب و حیـایِ فاطمی این تـبار را

با تـیغ خـطبه فاتح صفـین كوفـه‌ای            مولا سپرده دست شما ذوالفـقـار را


در اوج بیكران خودت مست می‌كِشی            هـفـتـاد و دو ستـاره دنـبـالـه دار را

درس حجاب می‌دهد این آستین شرم            معـنـا كـنـید روسـری وصله دار را

با واژه‌های هیزم و مسمار و شعله‌ها            آتـش زنـیــد مـسـتـمـع بـی‌قـرار را

خانم اگر اشاره به طشت طلا كـنید            خون گریه می‌كنیم خزان تا بهار را

چشمت به غیر چشم حسینت ندیده است            دیدی كـنار طشت، بساط  قـمـار را

زینب كجا و مجلس نامحرمان كجا            از دست داده‌ام به خـدا اخـتـیـار را

این بوی سیب چیست؟ دوباره گرفته‌ای            بر روی دست پیـرهن شهـریـار را

اكسیر اشك روضه‌تان مس طلا كند            وقتش رسیده است بسنجی عیار را

: امتیاز

مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : محسن کاویانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

وقـتی برای عـشق انگـشـتر نـمانده            يعنی كه عـباس و علی اكـبر نمانده

حـالا تويی بانو نـبـردت فـرق دارد            اين بيشۀ خونين كه بی حيدر نمانده


با خطبه‌ات از جا بكن اين قلعه را تا            قـوم يهـودی حس كند خـيـبر نمانده

طوفان شد و پيچيد بانگت بين مردم            آيـا كـسـی با آل پـيـغـمـبـر نمـانـده؟

جاي تعجب نيست بعد از خطبه‌هايت            دنـدان برای صورت يك سر نمانده

یک سر که روی آبـشار گـیسوانش            جز لخته های خون وخاکستر نمانده

امّا تو دريـا باش در دشتی کـویری            جـز تو برای دين دگر يـاور نمانده

حتّی اگر در ذهنتان هر روز و هر شب            جز خاطـرات آن گـل پـرپر نمـانده

هر شب شما در خواب هم ميبينی انگار            چيزی به وصل حنجر و خنجر نمانده

حـالا تویی بانو نـبـردت فـرق دارد            حالا که عباس و علی اکبر نمانده...

: امتیاز

مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : وحید قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

سورۀ مستـور روی نیزه‌ها می‌بینمت            آیۀ و الطور روی نیـزه‌ها می‌بیـنـمت

منبر و رَحلت چه شد؟ ای زادۀ ختم رسل            قاری مشهور! روی نیزه‌ها می‌بینمت


چشم کور شام را مبهوت نورت کرده‌ای            نور ربُّ النور روی نیزه‌ها می‌بینمت

نیزه ازخون گلویت جرعه‌ای زد، مست شد           ساقی پُر شور روی نیـزه‌ها می‌بینمت

زینـبم، مـوسیِ شـبگرد بـیابـان غـمت            شمس کوه طور روی نیزه‌ها می‌بینمت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ تشبیه امام به خوشۀ انگور حتی در قالب استعاره نیز صحیح نیست

نیزه ازخون گلویت جرعه‌ای زد، مست شد            خوشۀ انگور روی نیـزه‌ها می‌بیـنمت

مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : سید حبیب حبیب پور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

با كوهي از دريغ و ملامت براي شام            زينب رسيده است به دروازه‌هاي شام

ای غرق ماجراي تپـش خيـز كربلا            بگذار تا بگـويمت از ماجـراي شام


داغي عظيم در دل و قصدي عظيم تر            زينب چنين رسيد به ظلمت سراي شام

آنان كه محـو زيـستـني كـربلايی‌اند            عادت نمی‌كنند به آب و هـواي شام

در اولين مقـابـله تشخـيص می‌دهـد            بوي هزار توطئه را در فضاي شام

زينب سفـير نهضت خونـبار كربلا            كوهي است در برابر فرمانروای شام

می‌گويد از حقيقت و می‌گويد از حسين            وز خائنان كوفه و ظلم و جفاي شام

بگـذار فاش گـويمت آن خطبۀ بـليغ            تكرار كربلاست ولي كـربلاي شام

روحي چنين عظيم و كلامي چنين بلند            آزاد و پاك می‌رهد از تنگـناي شام

امروز از پـس گـذر قـرن ها هـنوز            پيداست نقش واقعه در جاي جاي شام

: امتیاز

مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

عبور قـافـله را بیـن شـام می‌بـیـنـم            و در حـوالـی آن ازدحـام مـی‌بـیـنـم

مگر چه چیز تماشایی است در اینجا            حـضور این هـمه فرد بنـام می‌بـینم


کجاست؟ شهر یهود است یا دیار کفر؟            به روی نیـزه سـر یک امام می‌بینم

در این زمین پی یک قطره معرفت بودم            ولی چه سود که قحـط مرام می‌بینم

به چشمهای پُر از خون مردم شامی            نـشـان آتـش یـک انـتـقــام می‌بـیـنـم

مگر چه دین جدیدی میان این شهر است؟            که بر یتـیم کـمک را حـرام می‌بینم

به هر طرف که سر خویش را بچرخانم            غـریب تـشنه لبی را مـدام می‌بـیـنم

: امتیاز
نقد و بررسی

در منابع معتبر سنگ و چوب و ... پرتاب کردند در شهر شام نیامده است بلکه در کتب أمالی صدوق ج۳۱ ص ۱۶۶؛ الـفتـوح ج۵ ص۱۳۰؛ الاحتجـاج ج ۲ ص ۱۱۴؛ مناقب الطاهرین ج۲ ص ۶۰۱؛ اللهوف ص ۱۵۳؛ مقتل خوارزمی ج ۲ ص ۶۸؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ج۲ ص ۳۷۹؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۱۲۷؛ جلاءالعیون ص۶۰۶؛ مقتل امام حسین ص ۲۳۹؛ نفس المهموم ص ۳۹۳؛ منتهي الآمال ص ۵۰۲؛ مقتل مقرّم ص ۳۶۱؛ مقتل جامع ج۲ ص ۱۰۶ تنها نوشته شده شهر را آذین بندی کردند و با رقص و پایکوبی به استقبال سرهای شهدا و کاروان اهل بیت علیهم السلام رفتند و با این ذهنیت که اینان خارجی هستند و بر اسلام خروج کرده‌اند پیرمردی به آنان دشنام هم داد ولیکن وقتی متوجه شد که یزید به مردم دروغ گفته و اسرا همان خواندن پیامبر هستند استغفار کرده و .... جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

خرید سنگ دراین شهرسنگ دل غوغاست            و هر که سنگ گرفته به بام می‌بینم

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شام

شاعر : محمد امین سبکبار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بـاید برای مجـلـسـشان سـر بیاورند            یا لالـه‌هـای زخـمی پـرپـر بـیاورند

تا آتـشی به جـان کـبـودم بیـفـکـنـند            تــا آه از نـهــاد دلــم در بـیــاورنــد


دور از نگاه خیره شان این ذوات را            آیـا نـشد که از در دیگـر بـیـاورند؟

اصلاً به ما مطـاع تصدق نمی‌رسد            حتی اگر که چادر و معجر بیاورند

خشکـش زده نـگـاه تَـرِ نـازدانـه‌ات            این ضربه‌ها چه بر دل دختر بیاورند

با پای چوب روی لبت راه می‌روند            شاید که ظرف صبر مرا سر بیاورند

قـرآن بخـوان ز حـنجـرۀ آیه آیه‌ات            تا بر کـتـاب دیـن تو بـاور بیـاورند

: امتیاز

مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : محمدحسن رحیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بغض می‌گیرد گلویم روضۀ خون خداست            بغض می‌گیرد گلویم فاطمه صاحب عزاست

مور هستم ضعف دارم خالی از ران ملخ            قطره‌ای برچشم من باشد همان مال شماست


گر میان خادمان هستم کمی خدمت گذار            شکر حق دارم به لب،این هم همان لطف خداست

دل گرفته دل پُر از غم بعد عاشورا چه شد            در تصور آمده دختر کجا خواهر کجاست

دل بسوز از غربت دخت علی مرتضی            بر ﺳَﺮِ ﻧِﯽ ماه بیند گریه‌هایش بی صداست

خواهری در راه کوفه پیش چشم حرمله            می‌فشارد دست میگوید ابوفاضل کجاست؟

روضۀ شامست،از گودال خونین بدتر است            این که گفتم ذره‌ای از ﺩﺍﻍِ دخت مرتضی ست

: امتیاز

مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : محمد غفاری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ظاهـراً قـافـله‌ای وارد میـدان شده بود            که چنین هلهله در شهر فراوان شده بود

زخم یک توطئۀ شوم دهان وا می‌کرد            ماجرا بار دگر نیزه و قـرآن شده بود


خواست اجرا بکند حکم خروج از دین را            بت‌پرستی که مبدّل به مسلمان شده بود

در میان شب نفرین شده و شادی شهر            گیسوان سر خورشید پریشان شده بود

قافله غافل از این بود که در طول سفر            دختری از نفس افتاده و گریان شده بود

آ‌ن‌طرف دست به سر داشت و می‌شد فهمید            سنگ هم گوشه‌ای از بازی شیطان شده بود

از مـدیـنـه شـدن شـام هـمه فـهـمـیـدند            او نـمایـنـدۀ آن مـادر پـنـهـان شده بود

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

مبـهـوتـم از نـظـارۀ تـشت طـلای تـو            این جا چـرا کـشیـده شده مـاجـرای تو

تا اینکه جای بهتر از اینجا مکان کنی            دامـن گـرفـتـه‌انـد یـتـیـمـان بـرای تـو


انـدازۀ تـقـرّب ایـن چـوب هـم نـبـود؟            لب های خـشک دخـتـرک با وفـای تو

تـفـسـیـر آیـه‌هـای نـخـستـیـن مـریـمـم            از کاف و ها گذشته، رسیده به «یای» تو

تو سعی می‌کنی که لبت خوب ادا کند            حق حروف حلقی خود را، به جای تو

من سعی می‌کـنم وسط جمعیت به من            بـا لـهـجـۀ خـودت بـرسـد آیـه‌هـای تو

: امتیاز

مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

هر جا سخن از زینب و دروازۀ شام است           ساکـت به تمـاشـا منـشـیـنـید حـرام است

دستی که به سر می‌زنی از این غم عظمی           یـادآور فـرق سـر و سنگ لب بـام است


یک سر به سر نیـزه عیان است ببـیـنـید           مـانـنـد هـلال است ولـی مـاه تـمام است

هجـده قـمـر از نوک سنان تـابد و مردم           پرسند ز هم پس سر عـباس کدام است؟

زوّار بــرادر شـده بـر نـی ســر عـبـاس           هم اشک به رخ هم به لبش عرض سلام است

هر کوچه پُر از هلهله و خنده و شادی است           از شام بپرسید مگـر عـیـد صیام است؟!

با یـاد سـر و چـوب و لب و نالۀ زینـب           انگـار جهان در نظـرم مجلس شام است

بایـد هـمـه از مـرد و زن شـام بـپـرسیـد           ناموس الهی ز چه در محضر عام است؟

هر خانه که در سوگ حسین است سیه پوش           "میثم"در آن خانه غلام است غلام است

: امتیاز
نقد و بررسی

در منابع معتبر سنگ و چوب و ... پرتاب کردند در شهر شام نیامده است بلکه در کتب أمالی صدوق ج۳۱ ص ۱۶۶؛ الـفتـوح ج۵ ص۱۳۰؛ الاحتجـاج ج ۲ ص ۱۱۴؛ مناقب الطاهرین ج۲ ص ۶۰۱؛ اللهوف ص ۱۵۳؛ مقتل خوارزمی ج ۲ ص ۶۸؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ج۲ ص ۳۷۹؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۱۲۷؛ جلاءالعیون ص۶۰۶؛ مقتل امام حسین ص ۲۳۹؛ نفس المهموم ص ۳۹۳؛ منتهي الآمال ص ۵۰۲؛ مقتل مقرّم ص ۳۶۱؛ مقتل جامع ج۲ ص ۱۰۶ تنها نوشته شده شهر را آذین بندی کردند و با رقص و پایکوبی به استقبال سرهای شهدا و کاروان اهل بیت علیهم السلام رفتند و با این ذهنیت که اینان خارجی هستند و بر اسلام خروج کرده‌اند پیرمردی به آنان دشنام هم داد ولیکن وقتی متوجه شد که یزید به مردم دروغ گفته و اسرا همان خواندن پیامبر هستند استغفار کرده و .... لذا بیت زیر حذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مردم نزنید از همه سو سنگ بر این سر           والله امـام اسـت امـام اسـت امــام اسـت

مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محمد فخارزاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مثنوی

شــیــر زن قـافــلـۀ اهـل بـیـت           عـالــمــۀ عــاقـلــۀ اهـل بـیـت

خـیز و بیاشـوب شب شهـر را           پُـر ز عـلی کن نـفـس دهـر را


خطبه بخوان شهر به پا می‌شود           کـوفـۀ افـسـرده حـرا می‌شـود

مظهـر اعجـاز خـدا در دمشق           آنچه تو کردی همه عشق است عشق

شام چـهـل سال عـلی را نـدید           دستـه گـلی از چـمـن او نچـیـد

شام چهل سال اگر خفـته است           بانگ تو این خواب بر آشفته است

اصغر تو غرقه به خون شد بخوان           اکبرت از اسب نگون شد بخوان

خطبه بخوان سنگ صدا می‌دهد           منـبـر و مـحـراب ندا می‌دهـد

یـوسف دل بـر سـر بـازار تو           مصر و دمشـق اند گرفـتار تو

در هـمـه جـا قـبـلـۀ اهـل دلـی           شـاهـد اسـرار چـهـل مـنـزلـی

جلوه کن و ماه شو و نور باش           آیــنــۀ روشــنـی طــور بــاش

بـر اثـر گـام تـو بر خـاک راه           شعلۀ رحمت شکـفـد هر پگـاه

صبر حسن داری و شور حسین           غیرت زهـرا و غـرور حسین

آن چه تو را هست که را داده‌اند           حُسنی از این دست که را داده‌اند؟

سرو قدا همچو کمان می‌روی!           ماه رخا، اشک فشان می‌روی

ای دل مولا ز چه دل خسته‌ای؟           قلب حـرم بودی و بشکسته‌ای

خون چکد از چشمۀ خورشید و ماه           این جسد کیست در این قتلگاه

هـمـدم صبـح و شب تـو آه شد           عـمر تو بی مـاه تو کـوتاه شد

ماه عـلی چـند نفـس شمع باش           روشنی خـلوت این جـمع باش

چند کـبـوتر به تو دل بستـه‌اند           جـمله به دامـان تو پیـوستـه‌اند

: امتیاز

مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

عالم همه جا در نظرم شام خراب است           جان و تنم از آتشِ دل در تب و تاب است

ای مـردم عـالـم هـمـه از شـام بـپـرسیـد           قـرآن محمّد ز چه در بزم شراب است؟


این چوب که در دست یزید است بگیرید           والله قـسـم یـاری مـظـلـوم، ثـواب است

این سر که شکستند از او گوهـر دنـدان           این سر که روان از یم چشمش دُر ناب است

این سر، سر نـورانی ریحانۀ زهـراست           کز داغ لـبـانـش جگـر آب، کـباب است

در حـنــجـرۀ ســوخــتــه‌اش آیـۀ قــرآن           از دیده روان بر گل رخسار، گلاب است

در تشـت طـلا دور زنـد دیـده‌اش آری!           می‌گردد و خجلت زده از اشک رباب است

یک مـرد ندیـدم که در آن بـزم بپـرسد:           ناموس خدا از چه به بازوش طناب است؟

رخسار مپوشان به کف دست، سکـینه!           بر چهره همان رنگ کبودیت حجاب است

: امتیاز
نقد و بررسی

در منابع معتبر سنگ و چوب و ... پرتاب کردند در شهر شام نیامده است بلکه در کتب أمالی صدوق ج۳۱ ص ۱۶۶؛ الـفتـوح ج۵ ص۱۳۰؛ الاحتجـاج ج ۲ ص ۱۱۴؛ مناقب الطاهرین ج۲ ص ۶۰۱؛ اللهوف ص ۱۵۳؛ مقتل خوارزمی ج ۲ ص ۶۸؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ج۲ ص ۳۷۹؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۱۲۷؛ جلاءالعیون ص۶۰۶؛ مقتل امام حسین ص ۲۳۹؛ نفس المهموم ص ۳۹۳؛ منتهي الآمال ص ۵۰۲؛ مقتل مقرّم ص ۳۶۱؛ مقتل جامع ج۲ ص ۱۰۶ تنها نوشته شده شهر را آذین بندی کردند و با رقص و پایکوبی به استقبال سرهای شهدا و کاروان اهل بیت علیهم السلام رفتند و با این ذهنیت که اینان خارجی هستند و بر اسلام خروج کرده‌اند پیرمردی به آنان دشنام هم داد ولیکن وقتی متوجه شد که یزید به مردم دروغ گفته و اسرا همان خواندن پیامبر هستند استغفار کرده و .... لذا بیت زیر حذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

پـاسخ نـدهـد سنـگ لـب بــام ز خجـلت           میثم! تو بگو خون خدا از چه خضاب است؟

زبانحال امام سجاد علیه السلام در ورود اهل بیت شام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای شامیـان ز چشـم پیـمبـر حـیا کنید            کمتـر جفـا بـه عتـرت خیرالنسا کـنید

در پیـش داغـدیـده نرقصیـد ایـنـقــدر            شرم از علی، حیا ز رسـول خدا کنید


تا چند طعن و خنده و دشنام بهتر است            مثـل حسین از تـن مـا سر جـدا کـنید

زخم‌زبان بس است! اگر بس نمی‌کنید            ما را به تیر و نیـزه و خنجر فدا کنید

گل گر نمی‌دهیـد به دلجـوییِ مریض            زنجـیـر را ز گــردن بیـمـار وا کنید

زهرا کنار محمـل زینب ستـاده است            بی‌شرم‌ها! ز حضرت زهرا حیا کنید

مـا را بـرون بریـد ز کـوی یهودیـان            خود هرچه خواستید به عترت جفا کنید

مـا نـیـستـیم خارجـی، اهـل مـدینـه‌ایم            مـا را بـه نـام آل محـمّـد صـدا کـنیـد

سـوز شمـا دمد ز مضـامین تـازه‌اش            ای خاندان وحی! به «میثم» دعا کنید

: امتیاز
نقد و بررسی

در منابع معتبر سنگ و چوب و ... پرتاب کردند در شهر شام نیامده است بلکه در کتب أمالی صدوق ج۳۱ ص ۱۶۶؛ الـفتـوح ج۵ ص۱۳۰؛ الاحتجـاج ج ۲ ص ۱۱۴؛ مناقب الطاهرین ج۲ ص ۶۰۱؛ اللهوف ص ۱۵۳؛ مقتل خوارزمی ج ۲ ص ۶۸؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ج۲ ص ۳۷۹؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۱۲۷؛ جلاءالعیون ص۶۰۶؛ مقتل امام حسین ص ۲۳۹؛ نفس المهموم ص ۳۹۳؛ منتهي الآمال ص ۵۰۲؛ مقتل مقرّم ص ۳۶۱؛ مقتل جامع ج۲ ص ۱۰۶ تنها نوشته شده شهر را آذین بندی کردند و با رقص و پایکوبی به استقبال سرهای شهدا و کاروان اهل بیت علیهم السلام رفتند و با این ذهنیت که اینان خارجی هستند و بر اسلام خروج کرده‌اند پیرمردی به آنان دشنام هم داد ولیکن وقتی متوجه شد که یزید به مردم دروغ گفته و اسرا همان خواندن پیامبر هستند استغفار کرده و .... لذا بیت زیر حذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

از بام اگر به فرق زنان سنگ می‌زنید            ما حاضریـم، رحم به اطفـال ما کنید

مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : مصطفی متولی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

وقـتـی رسیـد قـافـلـه در مجـلس یـزید            بـالا گـرفـت قـائـلـه در مـجـلـس یزید

اشک سر بُریده در آمد که پـا گذاشت            زیـنـب میـان سـلـسـله در مجلس یزید


زینب رسید و دور و برش جمع خسته‌ای            بـا پـای پُـر ز آبـلـه در مـجـلـس یـزید

داغ رباب تازه شد آن لحظه‌ای که دید            بـالا نـشـسـته حـرمـله در مجلس یزید

با کینه‌ای به قدمت تاریخ، کفر داشت            بـا دیـنِ سـر مـقـابـلـه در مجـلس یزید

دف ها به روی دست، و کِل می‌کشید مست            مطـرب مـیان هـلهـله در مجلس یزید

بزم شراب بود و چه کردند پای تشت            رقـاصـه‌ها پِـیِ صِلـه در مجـلس یزید

ای وای، بیـن جـام شراب و سر امـام            چـنـدان نبـود فـاصلـه در مجـلس یزید

بالا که رفت چوب، سه ساله بلـند شد            صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید

شد اشک چشم، بغض و بدل کرد این چنین            آتش فـشان به زلـزله در مجـلس یزید

صحبت که از خرید و فروش کنیز شد            افـتـاد بـاز ولـولـه در مـجـلـس یــزیـد

خون خورد زینب و جگرش پاره پاره شد            از دسـت إبـن آکـلـه در مـجـلس یـزید

: امتیاز

مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : دوبیتی

نگاهش را به چشمت دوخت زینب            ز چشمان تو صبر آمـوخت زیـنب

به لب های تو می‌زد چـوب، بوسه            به پیش چـشم تو می‌سـوخت زینب


****************

فـــدای ذکــر یــا رب یــا رب تــو            چه اشـکـی دارد امشب زیـنـب تو

بــه لـب آورده جــان کـــاروان را            به هر چـوبی که می‌زد بـر لب تو

****************

تـمـام روضـه آن شب بـر مـلا بود            گـمــانـم کــربــلا در کــربــلا بـود

بـمـیــرم بــوسـه‌هـای خـیــزرانــی            فـقـط یک روضـۀ طشت طـلا بود

: امتیاز

مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها در شام

شاعر : حسن سروی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

زینب آمد شام را یکباره ویران کرد و رفت            اهل عالم را ز کار خویش حیران کرد و رفت

از زمین کـربـلا تا کـوفه و شام خـراب            هر کجا بنهاد پا فتحی نمایان کرد و رفت


بـا لـسـان مـرتـضی از ماجـرای نـیـنـوا            خطبۀ جانسوز اندر کوفه عنوان کرد و رفت

با کـلام جان فـزا اثـبـات دین حـق نمود            عالمی را دوستدار اهل ایمان کرد و رفت

بر فـراز نی چو آن قـرآن ناطق را بدید            با عمل آن بی‌قرین، تفسیر قرآن کرد و رفت

در دیـار شـام بر پـا کرد از نـو انقـلاب            سنگر اهل ستم را سست بنیان کرد و رفت

خـطبـۀ قـرّا، بیان فـرمود در کـاخ یـزید            کاخ استبداد را از ریشه ویران کرد و رفت

شام، غرق عیش و عشرت بود در وقت ورود            وقت رفتن شام را شام غریبان کرد و رفت

زین خطب اتمام حجت کرد بر کافر دلان            کافران را مستحقّ نار و نیران کرد و رفت

از کلام حـق پسندش شد حقـیقـت آشکار            اهل حق را شامل الطاف یزدان کرد و رفت

دخت شه را بعد مُردن در خرابه جاى داد            گنج را در گوشۀ ویرانه پنهان کرد و رفت

ز آتـش دل بر مـزار دخـتر سلطان دین            در وداع آخرین شمعى فروزان کرد و رفت

با غم دل چون که می‌شد وارد بیت الحزن            سروىِ دل خسته را محزون و نالان کرد و رفت

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در مجلس یزید

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

یا مزن چوب جفا را بر لب و دندان من           یا بگو بیرون روند از مجلست طفلان من

یا نزن شرمی نما از روی زهرا مادرم           یا بزن مخفی ز چشم خواهر گریان من


من پی ترویج قرآن آمدم این جا که گشت           چوب خزران تو مزد خواندن قرآن من

ای ستمگر هر چه می‌خواهی بزن اما بدان           بوسه گاه مصطفی باشد لب عطشان من

در اُحُد جد تو دنـدان پیـمبر را شکـست           باید از چوب تو اکنون بشکند دندان من

بـارها و بـارهـا پـیـوسـتـه دیــد آزارهـا           هم سر خونین من، هم پیکر عـریان من

سخت تر از چوب تو بر من نگاه زینب است           چوب تو نه، اشک او آتش زند بر جان من

خواندن آیات قرآن نوک نی در شهر شام           با خـدا این بوده از روز ازل پیـمان من

من شدم در زیر چوب خیزران مهمان تو           مادرم در پای طشت زر بود مهمان من

دست میثم را از آن گیرم که پیش از بودنش           همچنان دست توسل داشت بر دامان من

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تغییر داده شد؛ لازم به ذکر است که تلاوت سر مطهر سیدالشهدا در شهر شام و بر روی نیزه بوده است و نه در داخل مجلس یزید و داخل تشت. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کنید

خواندن آیات قرآن زیر چوب خـیزران           با خـدا این بوده از روز ازل پیـمان من

مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

گر شمیم غم و محنت به مشام آمده است            شـادی و هـلهلـه از مردم شام آمده است

هـمـره قـافـلـۀ عـتـرت یـاسـیـن تـا شـام            بر سـر نـیـزه سـر پـاک امـام آمده است


گرچه در صبح گهان است طلوع خورشید            خبر این است که خورشید به شام آمده است

با ملائک ز فـلک گریـه کنان جبـرائیل            در پـی دیـدن ایـن مـاه تـمـام آمـده است

مـادرش فـاطمـه از کرب و بـلا و کوفـه            پـی دیـدار گُـلـش گـام به گـام آمده است

گرچه خون می‌چکد از گردن و پایش، نگرید            رهـبـر قـافـلـۀ شـور و قـیـام آمـده است

اشکِ حـلقـه زده در دیدۀ او، پیـش امـام            پیر مردی که پی عـرض سلام آمده است

سخـن زیـنـب و سجّـاد پـی مـحـو سـتـم            ذوالفقاری است که بیرون ز نیام آمده است

ای وفائی بنگـر از همـه سو، خار غمی            پـی آزار گُــل خـیـــر اَنـــام آمــده است

: امتیاز

مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

گشته سرتاسر چراغانی تمام شهر شام            من ندانم عـید قـربان است یا عید صیام

مرد و زن، پیر و جوان، در وجد و شادی و طرب            عترتی را اشک غم در چشم و خون دل به کام


اهل بیت مصطفی را جـامۀ ماتـم به بر            دخـتـران شـام را بر تن لـباس نـو تـمام

نیـزۀ عباس خـم گـردیده در حال رکوع            نـیزۀ فـرزند زهـرا مـانـده در حال قـیام

زینب کبرا به محمل، فاطمه در دامنش            رأس عباسش به پیش رو، کنارش دو امام

یک امامش در غل و زنجیر، بسته پا و دست            یک امـامش بر فـراز نیـزه‌ها دارد مقام

آتش و خاکستر و سنگ است در دست یهود            تا به یاد روز خـیـبر بـاز گـیرند انتـقـام

بود کی باور که روزی با سر پاک حسین            دختر زهرا اسیر آید به سوی شهر شام

گریۀ "میثم" نـثار رأس عـباس و حسین            شعلۀ فـریاد او تقـدیم قـلب خاص و عام

: امتیاز
نقد و بررسی

در منابع معتبر سنگ و چوب و ... پرتاب کردند در شهر شام نیامده است بلکه در کتب أمالی صدوق ج۳۱ ص ۱۶۶؛ الـفتـوح ج۵ ص۱۳۰؛ الاحتجـاج ج ۲ ص ۱۱۴؛ مناقب الطاهرین ج۲ ص ۶۰۱؛ اللهوف ص ۱۵۳؛ مقتل خوارزمی ج ۲ ص ۶۸؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ج۲ ص ۳۷۹؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۱۲۷؛ جلاءالعیون ص۶۰۶؛ مقتل امام حسین ص ۲۳۹؛ نفس المهموم ص ۳۹۳؛ منتهي الآمال ص ۵۰۲؛ مقتل مقرّم ص ۳۶۱؛ مقتل جامع ج۲ ص ۱۰۶ تنها نوشته شده شهر را آذین بندی کردند و با رقص و پایکوبی به استقبال سرهای شهدا و کاروان اهل بیت علیهم السلام رفتند و با این ذهنیت که اینان خارجی هستند و بر اسلام خروج کرده‌اند پیرمردی به آنان دشنام هم داد ولیکن وقتی متوجه شد که یزید به مردم دروغ گفته و اسرا همان خواندن پیامبر هستند استغفار کرده و .... لذا ابیات زیر حذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

هرکه را بینم گرفته قطعۀ سنگی به دست            تا که از مهمان خود با سنگ گیرد احترام

یوسف زهراست روی ناقۀ عریان سوار            جای گل ریزد به فرقش آتش از بالای بام

از فـراز بام هر سنگـی که می‌آید فرود            بر سر فرزند زهـرا آوَرَد عرض سلام

مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نه روز عید صیام و نه عید قربان است           چه روی داده که شام این همه چراغان است

زنـان شـام همه مـی‌زنند و می‌رقـصنـد           به هر که می‌نگرم سخت شاد و خندان است


میان هـلهلـه‌ها هـیجـده سـر است به نی           به هر سری نگـرم مثل ماهِ تابـان است

سری به نوک سنان می‌خورد لبش بر هم           عیان ز حنجر خشکش صدای قرآن است

چه روی داده که در دست شامیان طبل است           مگر سه سالۀ زهرا به شام مهمان است

سوار ناقه امامی است در غـل و زنجیر           که چشم سلسله بر ساق پاش گریان است

دلا در آتـش غـم هـمچـو آفـتـاب بـسـوز           که سـایـبان اسـیـران سر شهـیـدان است

تن ضعیف و غل و داغ و گردن مجروح           خـدای رحـم کـند آفـتـاب، سـوزان است

هـنوز بر لبـش آثـار تـشنـه گی پـیداست           هنوز آب به او، او به آب عطشان است

سر حـسین به بـالای نـیـزه قـرآن خواند           یکی نگفت که این سر سرِ مسلمان است

حـرامـیـان ستم پـیـشه کعـب نـی نـزنـید           به کودکی که تنش مثل بید لرزان است

ز دست دخـتـر زهـرا طـناب بـاز کـنـید           که او بر این اسرا یـاور و نگهبان است

زسیل اشک جهان را خراب کن "میثم"           که جای گـنج الهـی به شام ویـران است

: امتیاز
نقد و بررسی

در منابع معتبر سنگ و چوب و ... پرتاب کردند در شهر شام نیامده است بلکه در کتب أمالی صدوق ج۳۱ ص ۱۶۶؛ الـفتـوح ج۵ ص۱۳۰؛ الاحتجـاج ج ۲ ص ۱۱۴؛ مناقب الطاهرین ج۲ ص ۶۰۱؛ اللهوف ص ۱۵۳؛ مقتل خوارزمی ج ۲ ص ۶۸؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ج۲ ص ۳۷۹؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۱۲۷؛ جلاءالعیون ص۶۰۶؛ مقتل امام حسین ص ۲۳۹؛ نفس المهموم ص ۳۹۳؛ منتهي الآمال ص ۵۰۲؛ مقتل مقرّم ص ۳۶۱؛ مقتل جامع ج۲ ص ۱۰۶ تنها نوشته شده شهر را آذین بندی کردند و با رقص و پایکوبی به استقبال سرهای شهدا و کاروان اهل بیت علیهم السلام رفتند و با این ذهنیت که اینان خارجی هستند و بر اسلام خروج کرده‌اند پیرمردی به آنان دشنام هم داد ولیکن وقتی متوجه شد که یزید به مردم دروغ گفته و اسرا همان خواندن پیامبر هستند استغفار کرده و .... لذا بیت زیر تغییر داده شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چه روی داده که در دست شامیان سنگ است           مگر سه سالۀ زهرا به شام مهمان است

موضوع عدم حفظ حجاب اهل بیت در شام نه تنها صحت ندارد و دروغ است بلکه توهین به اهل بیت است؛ لذا بیت زیر حذف شد

نقاب بانویی از گرد و خاک و خون سر است           حجاب دخـترکی گـیسوی پـریشان است

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

سوار ناقه جوانی است در غل و زنجیر           که چشم سلسله بر ساق پاش گریان است